دوشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۳ |۲ جمادی‌الاول ۱۴۴۶ | Nov 4, 2024
کد خبر: 976636
۱۵ شهریور ۱۴۰۰ - ۱۴:۵۳
نهج البلاغه

حوزه/ نباید دشمن بیدار باشد و دوست در خواب. او پیوسته به تهیه عِدّه و عُدّه مشغول گردد و ما با خوش باوری و ساده اندیشی، وضع موجود را صلح آبرومندانه و شرافتمندانه بپنداریم و آنگاه از خواب بیدار شویم که فاصله میان ما و دشمن، آن اندازه شده باشد که فرصتی برای پر کردن آن نداشته باشیم!

به گزارش خبرگزاری حوزه، حجت الاسلام ایمان شکیبایی به بررسی ده ویژگی جامعه کوفه از منظر نهج البلاغه پرداخت و در مورد اولین ویژگی گفت: امام(ع)با جمله های کوتاه و کوبنده اش، (وَ مَا أَنْتُمْ بِرُکْنٍ یمَالُ بِکُم)، بی اعتمادی خود را نسبت به این گروه سُست عنصر و بی اراده اظهار می دارند و نقاط ضعف آنها را با صراحت برمی شمردند، شاید که این سخنان وجدان خفته و روح بی درد آنها را بیدار و آگاه سازد تا برای درهم کوبیدن دشمنان خونخوار بپاخیزند و متّحد شوند و شجاعانه وارد میدان نبرد گردند که متأسفانه دیدیم که نرود میخ آهنین در سنگ. 

وی در مورد دومین ویژگی افزود: مورد اعتماد رهبرشان نبودند(مَا أَنْتُمْ لِی بِثِقَةٍ سَجِیسَ اللَّیَالِی)، حضرت می فرماید «شما هرگز مورد اعتماد من نیستید»: «مَا أَنْتُمْ لی بِثِقَة سَجِیسَ اللَّیَالی».با توجه به این که «سجیس اللیالی» به معنای «تاریکی شبها» است، مفهوم جمله چنین می شود که تا شبها تاریکند، من به شما اعتماد نمی کنم و این کنایه از ابدیّت و همیشگی است; چرا که هرگز ظلمت از شب جدا نمی شود.


کارشناس نهج البلاغه بیان کرد: انتخاب تاریکی شب برای این تعبیر، با توجه به افکار و اعمال سیاه و ظلمانی کوفیان، نوعی رعایت مقتضای حال است که از فنون بلاغت محسوب می شود و در تأکید آن می فرماید: «و شما هیچ گاه تکیه گاه مطمئنّی نمی باشید، تا (در برابر دشمنان خونخوار و حیله گر) بتوان بر شما اعتماد کرد».


پژوهشگر حوزه و دانشگاه ادامه داد: ندای رهبرشان را لبیک نمی‌گفتند (یُرْتَجُ عَلَیْکُمْ حَوَارِی)  جمله «یُرْتَجُ عَلَیْکُمْ حَوارِی» با توجه به این که «حوار» به معنای «سخن گفتن مکرّر» است و «یَرْتَجُ» از مادّه «ر ت ج» به معنای «بسته شدن» است، تاب دو معنا را دارد: نخست اینکه سخنان مکرّر من در شما اثر نمی کند و گویی اصلاً آن را درک نمی کنید; چرا که درهای فهم سخن به روی شما بسته شده است، دیگر این که زبان شما در پاسخ من بسته می شود، چرا که پاسخی منطقی در برابر حرف های، من ندارید.به هر حال نتیجه هر دو معنا همان است که در جمله بعد آمده; یعنی سرگردانی آنها. در تأکید همین سخن، اضافه می فرماید: «گویی عقل های شما از دست رفته و چیزی را درک نمی کنید»!(وَ کَأَنَّ قُلُوبَکُمْ مَأْلُوسَةٌفَأَنْتُمْ لاَتَعْقِلُونَ).


حجت الاسلام شکیبایی در مورد ویژگی چهارم گفت: به جای عزّت ذلّت را برگزیده بودند (ا رضیتم... بالذُّل من العِزّ خَلَفا)، حضرت هشدار می دهند که این سکوت مرگبار و فرار شما از جهاد، نشان می دهد که از یک سو آخرت خود را تباه کرده اید که آن را با زندگی چند روزه دنیا معاوضه کردید. و از سوی دیگر دنیای خود را ویران ساخته اید، چرا که عزّت و سربلندی را با ذلّت مبادله کرده اید؟ در حالی که مرگِ با عزّت بر زندگیِ توأم با ذلّت به مراتب شرف دارد.


وی افزود: این پیامی است که همیشه بزرگمردان تاریخ بشریت و اولیاءاللّه به پیروان خود در تمام قرون و اعصار، ابلاغ کرده اند.حضرت علی(ع) در جایی دیگر از همین نهج البلاغه می فرماید: «فَالْمَوْتُ فِی حَیاتِکُمْ مَقْهورِیْنَ وَ الْحَیاةُ فِی مَوْتِکُمْ قاهِرینَ; مرگ در زندگی توأم با شکست شما است و زندگی در مرگِ همراه با پیروزی.»و سالار شهیدان، در آن گفتار تاریخی خود، می فرماید: «أَلا وَ اِنَّ الدَّعیَ بْنِ الدَّعِی قَدْ رَکَزَنی بَیْنَ اثْنَیْنِ بَیْنَ السّلّةِ وَ الذِّلّةِ وَ هَیْهاتَ مِنّا الذِّلَّة; آگاه باشید که این مرد ناپاک و ناپاک زاده، مرا بر سر دو راهی قرار داده: یا در برابر شمشیر بایستم یا تن به ذلّت دهم! و هیهات که ما ذلّت را بپذیریم. (بی شک، ایستادگی و شهادت را از میان این دو برمی گزینیم)».و در جای دیگر خطاب به لشکر کوفه می فرماید: «اِنْ لَمْ یَکُنْ لَکُمْ دِیْنٌ وَ کُنْتُمْ لاتَخافُونَ الْمَعادَ فَکُونُوا أَحْراراً فِی دنیاکُمْ; اگر شما دین ندارید و از روز آخرت نمی ترسید، لااقل در دنیای خود حرّ و آزاده باشید».
در واقع این جمله های امام(ع) بمنزله دلیل بر خستگی آن حضرت از عتاب و سرزنش آنها است.انگار آنها تصمیم گرفته بودند که ذلّت و حقارت و خشم پروردگار را بر عزّت و شرف و رضایت حق ترجیح دهند، و به همین دلیل سرزنش ها در آنها اثر نمی کرد، تا آنجا که امام(ع) را از عتاب خسته کردند.


حجت الاسلام شکیبایی در مورد ویژگی پنجم گفت: آماده جهاد نبودند (إذَا دَعَوْتُکُمْ إِلَی جِهَادِ عَدُوِّکُمْ دَارَتْ أَعْیُنُکُم)، در جمله های فوق، حضرت انگشت روی ضعف های آنها می گذارد تا به خود آیند و آنها را برطرف سازند و ریشه های اصلی بدبختی خود را بسوزانند، می فرماید: هنگامی که شما را به سوی جهاد با دشمن فرا می خوانم، چشمانتان از ترس، بی اختیار در حدقه ها دور می زند، گویی وحشت از مرگ هوش را از سرتان برده و مانند مستانی از خود بی خود شده اید.

مبلّغ حوزوی ادامه داد: در برابر نقشه دشمن هیچ نقشه‌ای نداشتند (تُکادون و لاتکیدون) ناگفته پیدا است که گروهی که در برابر طرح های خرابکارانه دشمن طرح صحیح نظامی ندارد و پیوسته شهرها و آبادیهایش را در اطراف مرزها از دست او بیرون می برند و انسانهای مؤمنش را به قتل می رسانند و همواره در خواب غفلت است، در حالی که، دشمن، بیدار و هوشیار است، چه سرنوشت شوم و خطرناکی در انتظارشان است! و به همین دلیل، پیشوای بیدار و آگاه و مدیر و مدبّری که می خواهد با اتکای به آنان، با دشمن خونخوارش پیکار کند، می سوزد و فریاد می کشد و از هر وسیله ممکنی، برای بیدار ساختن آنها استفاده می کند.


کارشناس نهج البلاغه بیان کرد: چه دردناک است که افرادی، بدون آگاهی از وضع روحی و جسمی لشکر کوفه و نفاق و تمرّد و ضعف و ناتوانی حاکم بر آنان، درباره تدبیرهای جنگی امیرمؤمنان علی (ع) و تاریخ زندگی او در این برهه خاص داوری کنند و حضرت را به ضعف مدیریت در این امر متّهم سازند; کسی که همیشه در میدان جنگ های اسلامی، به عنوان بهترین افسر و یار و یاور پیامبر، جنگیده و امتحان لیاقت و کفایت خویش را داده است!


وی در مورد ویژگی هفتم گفت:دشمنشان بیدار بود و خودشان خفته (لَا یُنَامُ عَنْکُمْ وَ أَنْتُمْ فِی غَفْلَةٍ سَاهُون) هنگامی که ببینیم دشمن، به یک منطقه کوچک مرزی حمله ور شده یا شخصیتی را به قتل رسانده، باید بدانیم که خود را برای درگیری های بزرگ تر آماده کرده و گرنه، چنین جرأت و جسارتی به خود نمی داد. این نخستین جرقه ها را باید مهم شمرد و از کانون مهم آتشی که پشت آن نهفته است، غفلت نکرد، نباید دشمن بیدار باشد و دوست در خواب. او پیوسته به تهیه عِدّه و عُدّه مشغول گردد و ما با خوش باوری و ساده اندیشی، وضع موجود را صلح آبرومندانه و شرافتمندانه بپنداریم و آنگاه از خواب بیدار شویم که فاصله میان ما و دشمن، آن اندازه شده باشد که فرصتی برای پر کردن آن نداشته باشیم!


محقق حوزوی به هشتمین ویژگی اشاره کرد و  افزود: پشت یکدیگر را در هنگام نیاز خالی می‌کردند (غُلِبَ وَ اللَّهِ الْمُتَخَاذِلُون) ، حضرت هشدار می دهند تنها شما نیستید که بر اثر نفاق و از دست دادن وحدت و همبستگی و ترک قیام شجاعانه بر ضدّ دشمن گرفتار شکست شده اید، بلکه این یک قانون همیشگی و جاودانه است که هر کس، این گونه، برنامه هایی را که شما دارید دنبال کند، سرنوشتش به یقین ناکامی و ذلّت و شکست است.امام برای این که سخنش تأثیر بیشتری بر آنان بگذارد، مطلب را به صورت یک موضوع شخصی بیان نمی کنند، بلکه به شکل یک حکم عام که در تمام طول بشر حاکم بوده و هست بیان می دارند.


کارشناس نهج البلاغه در مورد نهمین ویژگی گفت: به جای آخرت،دنیا را برگزیده بودند (ارضیتم بالحیاة الدنیا من الاخرة عوضا) قرآن در آیات متعددی سیمای دنیا و زندگی دنیوی را این‏گونه ترسیم کرده است:
۱. دنیا کم و ناچیز است. «متاع الدنیا قلیل»
۲. دنیا فانی است، عبورگاه است نه توقفگاه. «ما عندکم ینفد»
۳. دنیاگرایی جز لهو و لعب نیست. «و ما هذه الحیاة الدنیا الاّ لهو و لعب»
۴. دنیا وسیله فریب است. «ما الحیاة الدنیا الاّ متاع الغرور»
۵. دنیاگرایی مانع آخرت ‏طلبی است. «أ رضیتم بالحیاة الدنیا من الاخرة»
۶. دنیا، دلربا است. «یا لیت لنا مثل ما أوتی قارون»
۷. در آیه ۲۰ سوره حدید، پنج ویژگی برای دنیا ذکر شده که با مراحل پنجگانه عمر انسان مطابقت دارد: «واعلموا انّما الحیاة الدنیا لعب و لهو و زینة و تفاخر بینکم و تکاثر...»
الف) لعب و بازی. (کودکی)
ب) لهو و سرگرمی. (نوجوانی)
ج) زینت و خودآرایی. (جوانی)
د) تفاخر و فخرفروشی. (میانسالی)
ه) تکاثر و ثروت اندوزی. (کهنسالی)
پس توجه کنیم که دنیا وسیله است نه هدف، چنانکه در دعای ماه شعبان می‏ خوانیم: «و لاتجعل الدنیا اکبر همّنا» خدایا دنیا را هدف برتر ما قرار مده.


حجت الاسلام شکیبایی در پایان به دهمین ویژگی جامعه کوفه اشاره کرد و گفت: در برابر تجاوز دشمن به منافع سرزمینی یا فراسرزمینی‌شان خشمگین نمی‌شدند (تُنْتَقَصُ أَطْرَافُکُمْ فَلَا تَمْتَعِضُونَ)،‌حضرت هشدار می دهند که پیوسته اطراف شما کم می شود (شهرهای اطراف شما را می گیرند و انسان ها را از بین می برند) و شما هرگز، به خشم نمی آیید و احساس درد و ناراحتی نمی کنید)

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • IR ۱۷:۴۴ - ۱۴۰۰/۰۶/۱۵
    0 0
    سلام و احترام با عرض تشکر از مسئولین محترم و پرتلاش خبرگزاری حوزه و همچنین استاد محترم. واقعاً بعضی از عبارات چقدر جانسوز است که جانشین پیامبر و امام بر حق حضرت علی بن ابی طالب (علیه السلام) اینگونه از عدم ولایت مداری مردم کوفه شکایت می کنند. من علاوه بر اینکه از این محتوای ارزشمند فیض بردم ولی بی اختیار دقایقی هم بر غربت حضرتش گریستم. امیدوارم در زماننا هذا ما مثل مردم کوفه نسبت به ولی زمان نباشیم.
  • IR ۱۷:۴۵ - ۱۴۰۰/۰۶/۱۵
    0 0
    أجرتان با امیرالمؤمنین
  • IR ۱۷:۴۸ - ۱۴۰۰/۰۶/۱۵
    0 0
    اینان که حرف بیعت با یار می زنند آخر میان کوچه مرا دار می زنند اینجا میا که مردم مهمان نوازشان طفل تو را به لحظه دیدار می زنند این کوفه مردمش ز مدینه شقی ترند یعنی کسی که باشد عزادار را می زنند دیدم برای آمدنت روی اُشتران چندین هزار نیزه فقط بار می زنند فتوای خون نسل علی شد حلال را هر شب به روی مأذنه‌ها جار می‌زنند سر بسته گویمت که پریشان زینبم حرف از اسیر کوچه و بازار می زنند می‌ترسم از دمی که یتیمان تو، حسین پایین پای نیزه ی تو زار می‌زنند این کوفه آخرش به تو نیرنگ می زند حتی به رأس اصغر تو سنگ می زنند التماس دعا
  • IR ۱۱:۴۰ - ۱۴۰۰/۰۶/۱۶
    0 0
    امان از کوفه و کوفیان... دوازده هزار نامه نوشتند به امام حسین (علیه السلام)! بالای همه نامه ها نوشتن ( مِن شیعة أبیک علی بن ابی طالب... العجل العجل یابن رسول الله... إن الناس ینتظروک) روز عاشورا وقتی خنجر گذاشتن به حنجر مبارک سیدالشهداء، آقا سوال کردند فرمودند:بمَ تستحلّون دمی ؟خود شما دعوتم کردید؟ چی جواب دادن؟ گفتن : بغضاً لأبیک!